وفاى پیامبر
عمّار مىگوید: پیش از بعثت، من و حضرت محمد صلى الله علیه و آله با هم چوپانى مىکردیم. یک روز به او پیشنهاد کردم که فلان منطقه چراگاه خوبى براى گوسفندان است فردا به آنجا برویم. حضرت محمد صلى الله علیه و آله پذیرفت. من فردا به آنجا رفتم و دیدم پیامبر صلى الله علیه و آله قبل از من به آنجا آمده است ولى گوسفندان خود را از چریدن بازمىدارد. پرسیدم چرا نمىگذارى گوسفندان بچرند؟ فرمود: چون وعده من با تو این بود که با هم شروع کنیم، نخواستم قبل از تو گوسفندان من از این چراگاه استفاده کنند.
صداقت پیامبر
یکى از فرزندان پیامبر صلى الله علیه و آله ابراهیم نام داشت و در کودکى از دنیا رفت، اندکى پس از مرگ او خورشید گرفت، مردم گمان کردند که این خورشید گرفتگى به خاطر فوت ابراهیم است. ولى پیامبر صلى الله علیه و آله فوراً مردم را جمع نمود و فرمود: گرفتن خورشید به خاطر مرگ فرزندم نبوده است.
او بدین وسیله مردم را از جهل و خرافهگرایى و علاقه نابجا حفظ نمود. در حالى که اگر هر سیاستمدارى بود با شعار «هدف وسیله را توجیه مىکند» از این تصور و فکر غلط مردم سوء استفاده مىکرد و علاقه نارواى آنان را مىستود.
پیشگام در مبارزه
در جنگ احزاب که تمام نیروهاى ضداسلامى یعنى مشرکان و کافران و منافقان با طرحى گسترده قصد کودتا علیه اسلام را داشتند، پیامبر تصمیم به دفاع گرفت، لذا با مشورت اصحاب بنا گذاشتند که دور مدینه را خندق بکنند. در اینجا نیز رسول خدا اول کسى بود که شروع به کندن خندق نمود و با این که برخى مسلمانان با کسب اجازه و گروهى هم بدون آن، کار را رها مىکردند اما پیامبر صلى الله علیه و آله تا پایان کار ایستاد و همچنان مشغول کندن خندق بودند.
تدبیر پیامبر
رسول خدا صلى الله علیه و آله هنگام رو به رو شدن با مشکلات، اهل طرح و ابتکار و صداقت بود، در تاریخ مىخوانیم: قبایل عرب دست به دست هم داده، کعبه را تجدید بنا نمودند ولى همین که کار به نصب حجرالاسود رسید هر قبیلهاى بر دیگرى پیشى مىگرفت تا این سند افتخار به نام او ثبت شود. در این باره گفتگوها به خشونت انجامید و زمینهاى براى درگیرى پیدا شد.
شخصى گفت: به جاى درگیرى صبر مىکنیم و اولین شخصى که از درِ مسجدالحرام وارد شد او را حَکم و داور قرار مىدهیم. ناگاه دیدند که حضرت محمد صلى الله علیه و آله وارد شد، او را حکم و داور قرار دادند. پیامبر صلى الله علیه و آله دستور داد پارچهاى آوردند و حجرالاسود را در میان آن نهادند و از تمام قبایل افرادى گوشه پارچه را گرفته، نزدیک کعبه آوردند، سپس شخص رسولالله صلى الله علیه و آله با دستان مبارکش حجرالاسود را برداشتند و در جاى خود نصب فرمودند و به غائله خاتمه دادند.
قاطعیّت پیامبر
عدّهاى خدمت آن حضرت رسیدند و گفتند: ما به تو ایمان مىآوریم به شرط این که:
1- بتها را عبادت کنیم.
2- نماز نخوانیم.
امّا پیامبر صلى الله علیه و آله نپذیرفت زیرا حاضر نبود گوشهاى از مکتب آسیب ببیند گرچه به قیمت زیاد شدن پیروان باشد. این دیگرانند که براى به دست آوردن پیروان زیادتر هر لحظه به شکلى و نامى و آرمى تغییر روش مىدهند و همچون تجار دنبال پیدا کردن مشترى هستند.
پیامبر به کفار مىفرمود: «لکم دینکم و لِىَ دین» دین شما براى شما باشد و دین من براى خودم. در صورتى که غیر انبیا در دین خود چندان استوار نیستند و به راه دشمنان مىروند و یا به آنها متمایل مىشوند و راه سازش و نرمش را در پیش مىگیرند.
دشمنان انبیا همواره مىخواهند، پیامبران و پیروان آنها را به سازش بکشند؛ قرآن مسلمانان را از این نقشه آگاه مىسازد و مىفرماید: «ودّوا لو تدهن فیدهنون»
پیامبرى که جهانى از ظرافت و عاطفه و دقّت است و گاهى در امورى عادى و پیش پا افتاده چنان مهر و عاطفه نشان مىدهد که به راستى انسان را مبهوت مىکند: به هنگام وضو مىبیند که گربهاى تشنه به آب نگاه مىکند، وضو را قطع مىکند و آب را نزد گربه مىگذارد. با دشمن محکمتر از کوه و با دوست نرمتر از آب است؛ در گذشتن از حق شخصى خود، از سرسختترین دشمن خود به راحتى مىگذرد ولى در مقام اجراى قانون به قدرى قاطع است که سوگند یاد مىکند: اگر دخترم هم خلافى کند او را با حدود الهى ادب مىکنم.
همسردارى پیامبر
با این که اکثر همسران رسول خدا صلى الله علیه و آله زنانى سالمند، یتیم دار، بیوه و داراى اخلاق متفاوت بودند اما همان گونه که قرآن سفارش شده است: «عاشروهنّ بالمعروف» معاشرت پیامبر صلى الله علیه و آله با آنان کاملاً نیکو و طبیعى بود و گاه و بی گاه که بعضى از آنان بدرفتارى مىکردند و حتى اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله از رفتار آنان ناراحت شده، مىگفتند: یا رسولاللّه صلى الله علیه و آله! او را رها کنید، پیامبر صلى الله علیه و آله مىفرمود: ناراحتى و بدرفتارى زنان را باید در کنار نقاط مثبت و کمالات آنان حساب کرد و نباید انسان به خاطر ناراحتى و بدرفتارى، همسر خود را رها کند.
پیامبر اکرمصلى الله علیه و آله فرمود: از ما نیست کسى که مال و ثروت داشته باشد ولى بر همسر و فرزندان خود سختگیرى کند.
پیامبر صلى الله علیه و آله به خاطر وفادارى به همسرش خدیجه حتى بعد از مرگ او به زنانى که با خدیجه دوست بودند احترام خاصى مىگذاشت.
پیامبر فرمود: من نسبت به خانوادهام از همه بهتر رفتار مىکنم.
آن حضرت با همسرانش چنان به عدالت رفتار مىکرد که حتى در ایامى که بیماریش شدّت گرفته بود، بستر او را هر شبى در اتاق یکى از آنان قرار مىدادند.
مهربانى با کودکان
نوزادى را براى دعا یا نامگذارى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آوردند، نوزاد دامن حضرت را نجس کرد، مادر کودک و اطرافیان به شدت ناراحت شدند، اما پیامبر فرمود: آزادش بگذارید، من لباس خود را مىشویم امّا فریاد زدن شما باعث مىشود که این کودک بى گناه بترسد.
پیامبر صلى الله علیه و آله به اطفال سلام مىکردند.
نام اطفال و کودکان را محترمانه مىبردند.
به خصوص درباره دختران سفارشهاى خاصى مىفرمودند و در مکتب او ارزش دادن به زن کارى پسندیده بود. در قرآن کریم آمده است: تولد دختر سبب عصبانیّت پدران مىشد تا آنجا که از شدّت بغض رنگشان سیاه مىشد: و اذا بشّر احدهم بالانثى ظلّ وجهه مسودّاً و هو کظیم».
در چنین جوّى، احترام مخصوص به کودک و دختر بسیار چشمگیر و ارجمند است. آرى، در زمانى که داشتن دختر ننگ بود، پیامبر صلى الله علیه و آله مىفرمود: بهترین فرزندان شما دخترانند و علامت خوشقدمى زن آن است که اوّلین فرزندش دختر باشد.
یکى از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله در خدمت آن حضرت نشسته بود که به او خبر دادند: همسر شما دختر آورده، او ناراحت شد. پیامبر صلى الله علیه و آله که این منظره را دید فرمود: زمین جایگاه او و آسمان سایهبان او و روزى او هم با خداست، پس چرا تو ناراحت شدى؟ او همچون گلى است خوشبو که از آن استفاده مىکنى.
فردى در محضر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله گفت: من هرگز کودک خود را نبوسیدهام. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: این علامت قساوت توست.
درباره عدالت میان کودکان نیز تأکید و سفارش فرمود که اگر یکى از آنها را در برابر دیگرى بوسیدى باید دیگرى را نیز ببوسى.
روزى پیامبر آبى آشامید، مقدارى آب ته ظرف باقى ماند، کودکى که در آنجا بود گفت: یا رسول الله! بقیّه آب را به من بدهید. در همان لحظه چند نفر بزرگسال گفتند: یا رسول الله! براى تبرّک باقىمانده آب را به ما بدهید. پیامبر فرمود: اول نوبت کودک است. سپس به او فرمود: آیا اجازه مىدهى آب را به بزرگترها بدهم؟ کودک پاسخ منفى داد. پیامبر آب را به کودک داد.
بعد از جنگ موته، در حالى که فرزندان جعفر طیّار را بر مرکب خود سوار نموده بود به استقبال سپاه اسلام رفت . سپس وارد مسجد شد و بالاى منبر قرار گرفت و در حالى که فرزندان جعفر روى پلّههاى منبر بودند، در فضیلت جعفر سخنرانى فرمود. پس از آن نیز آنها را روى زانوى خود نشاند و دست نوازش بر سرشان کشید.
امام صادق علیه السلام فرمود: پیامبر دو رکعت آخر نماز ظهر را بدون انجام مستحبات، به سرعت خواند. مردم پرسیدند: یا رسول الله چه کارى پیش آمده است؟ فرمودند: مگر شیون و گریه کودک را نشنیدید.
روزى پیامبر یکى از سجدههایش را خیلى طول داد. بعد از نماز برخى گفتند: یا رسول الله! گمان کردیم وحى نازل شده است. فرمودند: خیر، فرزندم حسن، در حال سجده بر دوشم سوار شد، صبر کردم او از شانهام فرود آید.
هرگاه حسن و حسین علیهماالسلام بر پیامبر صلى الله علیه و آله وارد مىشدند، حضرت از جا برمىخاست و آنان را در آغوش مىگرفت و بر دوش خود سوار مىکرد.
پیامبر دستور مىدهد که اگر کسى حیوان خود را - گرچه در سفر مکه - آزار دهد گواهى آن شخص از اعتبار مىافتد زیرا کسى که حیوان را خسته کرده قساوت قلب دارد و قبول شهادت از چنین کسى نارواست.
http://www.peyambar-aazam.com